میراث هزار ساله
به نام یکتا مهربان دوست داشتنی
«در اوایل قرن حاضر وقتی ما با تمدن غرب آشنا شدیم غالباً یکباره از گذشته خود بریدیم و با استقبال از این تمدن با خوش بینی بسیار به انتظار آینده نشستیم. نور تندی که از افق غرب به چشمان ما می تابید همه چیز را تحت الشعاع خود قرار می داد. حالت ما در آن دوران شبیه حالت میزبانی بود که پیش میهمانی که قرار است به خانه او بیاید احساس حقارت می کند. چنین میزبانی سعی می کند پیش از آمدن میهمان حتی المقدور ظاهر خانه را نو کند و می کوشد تا هر چیز قدیمی و کهنه را دور اندازد یا حداقل آنرا به رنگ نو درآورد تاپیش آن میهمان مشکل پسند خجالت نکشد. آری ما نیز چنین کردیم و با عجله هر چیز قدیمی را که از پدران خود به میراث برده بودیم، از خانه بیرون ریختیم و سعی کردیم تا چیزی که به سلیقه میهمان ما خوش نمیآید در خانه باقی نماند. از جمله یادگاری های عزیزی که در خانه داشتیم و به دور انداختیم یکی هم سنت ارزشمند پزشکی ما یا طب سنتی بود که چون با طب جدید غربی مشابه نبود خوار و بی مقدار شد و هنوز بسیارند کسانیکه با شنیدن نام طب سنتی تصور می کنند سخن از خرافات باطل پیر زنان است و هنوز بسیارند کسانیکه هر عقیده ای را به صرف غربی نبودن باطل می دانند. اکنون که چند ده سال از آن هنگامه تاراج سنتها و میراثها گذشته است و فهمیده ایم آن میهمانی که در انتظارش بوده ایم، آن قدرها هم که فکر می کردیم موَدّب و خوش خلق و نجیب و سالم نبوده و نیست و خود به فسادهای گوناگون مبتلاست، شاید وقت آن رسیده باشد که بیندیشیم چه باید بکنیم و چه نباید بکنیم. شاید هنگام آن باشد که بازمانده آن میراث کهن را قدر بدانیم. میراث هزار ساله ای که آن را آتش زده و کنار گذاشتیم و سعادت را در آن دانستیم که غربی شویم.»
غلامعلی حداد عادل، مجموعه مقالات درباره طب سنتی ایران